مشکلات مادرهای امروزی؛ نگرانی از آینده
نگرانی مادرها اتفاق تقریباً شایعی است. از زمانی که جواب مثبت آزمایش را میگیریم تا زمانی که فرزندمان از مدرسه فارغالتحصیل میشود و ازدواج میکند و پا به سن میگذارد، طوری رفتار میکنیم که انگار نگرانی را یکی از وظایف والد بودن به شمار میآوریم! کسی منکر این نیست که والد بودن سخت است و همیشه کاری هست که مسئولیت آن روی دوش والدین است؛ اما گاهی اوقات ما آنقدر در نگرانی پیش میرویم که اصل فرزندپروری را فراموش میکنیم و دچار احساسات و افکاری میشویم که ارزش صرف زمان و تلاش را ندارند.
هرچند که مادرهای نگران معمولاً توجیهاتی برای حجم نگرانی و ناراحتی خود دارند که با آن برخورد کردهایم. بهاحتمال زیاد همهی ما مادرانی را دیدهایم که همیشه مضطرباند، همهجا به دنبال کودک خود میروند و از فکر آیندهی کودک شب و روز ندارند! البته احتمال دیگری هم وجود دارد؛ آن این که خود ما یکی از مادرهای نگران باشیم! اینگونه مادرها معمولاً هم باعث سختی و ناراحتی خود و هم دیگران میشوند.
اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، نگرانی اساساً طبیعی تلقی میشود؛ چراکه اگر وجود نداشته باشد ممکن است از بروز بسیاری خطرها جلوگیری نشود و یا انسان به مرحلهی بیخیالی برسد. نگرانی آنجایی آسیبزاست که بهجای سازنده بودن، مخرب میشود. مثل زمانی که ما اغراقشده دچار ترس و اضطراب میشویم و بهجای اینکه محیط آرام و مطمئنی را برای رشد کودک فراهم کنیم، مدام او را دچار تنش میکنیم. آیا این سطح از نگرانی به رشد کودک کمک میکند؟ چقدر از این نگرانیها منطبق بر واقعیتاند و احتمال وقوع دارند؟ ریشه نگرانیهای ما از کجا نشئت میگیرد؟
ما باید ریشه این احساس بد را درون خود از بین ببریم. احساس بدی که ما را یک روز نگران فرزند و آیندهی او و روزی نگران سلامتی و … میکند، بعدها هم بهانههای دیگری را برای نگران شدن مییابد و این یعنی عدم آرامش در طول عمر …
در ادامه به مواردی میپردازیم که احتمال دارد نگرانیهای ما در آن ها ریشه داشته باشد:
- اگرها …
ما اغلب نگران اتفاقاتی هستیم که هنوز رخ ندادهاند. اگر در مدرسه دوستی پیدا نکرد چه؟ اگر زمین خورد؟ اگر مریض شد؟ اگر، اگر، اگر …
جملاتی که با اگر شروع میشوند و ما را نسبت به اتفاقی که هنوز نیفتاده و احتمال افتادنش هم زیاد نیست نگران میکنند، فاقد ارزشاند و باید از محدوده فکر ما خارج شوند. بهتر است بهجای نگرانی برای اتفاقاتی که معلوم نیست رخ بدهند یا نه، وقتمان را صرف مشکلات واقعی و موجود کنیم.
- کنترل
یکی از دلایل مهم نگرانیهای ما نوع نگاه ماست. فکر میکنیم که تمام افراد و اتفاقات اطرافمان باید تحت کنترل ما باشند و اگر اینطور نباشد، همه چیز از بین میرود، صدمه میبیند و خراب میشود.
یک دقیقه چشمانتان را ببندید و به زمانهایی که اصلاً شما وجود نداشتید فکر کنید، پدر و مادر شما زندگی خودشان را داشتند، و همینطور سایر اطرافیانتان. به افرادی فکر کنید که بدون هیچ والدی بزرگ شدند و بهدرستی زندگی کردند. میبینید؟ جهان بدون ما و نگرانیها و کنترلگریهای ما هم به کار خودش ادامه میدهد. خدایی که از ابتدا بوده تا انتهای ابدیت هست و اوست که مراقب ما، فرزندان ما و … است. ما گاهی با دلسوزیهای شدید و نا به جا به مسئله نگاه میکنیم و فکر میکنیم از پس همه چیز بر میآییم. اگر کمی از خدایی کردن دست بکشیم، همه چیز آرام میشود.
- احساس گناه
احساس گناه را ما بهعنوان یکی از مشکلات اصلی مادرها بیان کردیم؛ علت اینکه آن را بهعنوان یکی از ریشههای نگرانی نیز آوردهایم این است که همپوشانی زیادی با آن دارد. نگرانیهایی که برای ما آزاردهنده هستند معمولاً نوعی عذاب وجدان یا احساس گناه در دل خودشان مخفی کردهاند که این باعث میشود حتی زمانهایی که نگران نیستیم هم حال خوبی نداشته باشیم! همانطور که یکی از مادرها نگران بود که چرا نگران نیست؟!
ابعاد بیشتر احساس گناه را در مقاله مربوط به خودش مبسوطتر بیان میکنیم. برای مطالعه اینجا کلیک کنید.
در نهایت ما برای رهایی از نگرانیهایی که داریم باید تلاش کنیم، هر جملهای که با نگرانی بیانش میکنیم و برای آن دغدغه داریم را تحلیل کنیم. از خودمان بپرسیم که چقدر این موضوع منطبق بر واقعیت است؟ چقدر ارزش زمان گذاشتن را دارد؟ آیا این نگرانی سازنده است یا مخرب؟ نگرانی ما از جنس اگر و کنترلگری است یا عذاب وجدان؟
با آوردن این مسائل به سطح خودآگاه و تحلیل آنها، کمکم به تغییر در نگرشمان میرسیم و با خیال آسودهتری به همه چیز نگاه میکنیم.
این مسیر قطعاً زمانبر است و نیازمند همراهی فعالانه. هیچ کسی جز خودمان قادر به تغییر در ما نیست!
پاسخها