تربیت دینی چه هست و چه نیست؟

اگر بخواهیم تمدن نوین اسلامی را ایجاد کنیم، آغازگر آن برنامه‌ریزی برنامه‌های تربیتی برای بچه‌هاست. ابعاد برنامه‌های تربیتی باید این‌گونه باشد که ابعاد مختلفی را از جمله علم، عقل، قدرت، کنترل و احساس مسئولیت را پوشش دهد.

در واقع همان‌طور که در مقالات دیگر نیز عرض کردیم، مفهوم تربیت تفکیک‌پذیر نیست و یک مفهوم واحد و یکپارچه است. اگر ما تربیت را به تربیت دینی، جنسی، اقتصادی و … تفکیک می‌کنیم فقط برای تقریب به ذهن و پرداختن به موضوع خاص است و الا همة اینها باید در یک راستا باشند و هیچ یک به دیگری صدمه نزند. ازاین‌رو اگر بخواهیم تربیت دینی را تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم تربیت دینی، مجموعه دگرگونی‌هایی است که در فکر یا عقیده فرد، به‌منظور ایجاد نوعی خاص از عمل و رفتار که متکی بر ضوابط مذهب است، انجام می‌گیرد.

برای درک اجزاء تربیت بهتر است ابتدا یک نگاه گسترده‌تر به مفهوم تربیت داشته باشیم.

در حوزه جامع و کلی تربیت، عموماً دو نوع نگاه وجود دارد: کوزه‌گری و باغبانی

بعضی از عهده‌داران تربیت قائل به این هستند که کودک را باید مانند گِلی که در دستان کوزه‌گر است شکل داد و والدین یا متولیان تربیت کودک، مسئول رشد او هستند؛ اما ما معتقدیم که کودک مانند یک بذر که پتانسیل رشد را خودش در خود دارد عمل می‌کند و ما تنها باید زمینه‌های رشد را فراهم کنیم و موانع را تا زمانی که خود کودک توانایی آن را به دست آورد برطرف کنیم.

ما تربیت را چه در حوزه دین و چه در حوزه‌های دیگر مبتنی بر همین رویکرد یعنی باغبانی می‌بینیم. چرا که تربیت باید از داخل به خارج باشد؛ یعنی کشف و شکوفایی استعدادها. در تربیت باید از خود کودک مطلب و کار بیرون کشید و سهمی برای او باز کرد تا اظهارنظر کند؛ نه اینکه صرفاً مطالب و نکاتی را که از ما یا دیگری می‌آموزد، تکرار و در ذهن خود انباشته کند.

بسیاری از ما پدر و مادرها جوی در خانه درست می‌کنیم که فرزندمان اصلاً در مسائل تردید پیدا نمی‌کند. اتفاقاً فرزند ما نمازخوان و روزه‌بگیر هم می‌شود و مشکلی هم ندارد؛ اما رفتارش وابسته به جو است. به‌محض خروج از این جو، انحراف‌پذیر می‌شود.

یکی از راه‌های جلوگیری از متکی به جو بودن و درست اندیشیدن، حفظ کردن کنجکاوی کودکانه است. یعنی هم می‌داند که نمی‌داند و هم می‌خواهد که بداند. تفاوتش با بزرگسال این است که درعین‌حال که می‌داند نمی‌داند، دنبال یادگرفتن نیست و از ندانستن رنج نمی‌برد!

اگر ما جایی را برای ندانستنِ کودک باقی نگذاریم و او را با اطلاعات پُر کنیم، تمامی پرسش‌های او پاسخ دهیم، در واقع در حق او ظلم کردهایم. با این کار او را انبار اطلاعاتی که می‌کنیم که به حجم زیادی از آنها احتیاج ندارد؛ چون برایش مسئله نشده است! او را با توضیحات اضافه مقلّد و عاجز بار می‌آوریم.

این بار اضافه‌ای که به کودک تحمیل می‌کنیم، باعث کوچک شدن ظرف فعال فکری او می‌شود، اگر ظرف فکری او کوچک شود، ظرف وجودی او نیز کوچک می‌شود و با یکی دو مسئله پر می‌شود و فضای خالی برای تفکر نخواهد داشت. این عوامل موجب می‌شود در هجده‌سالگی نتواند به خدا التفات داشته باشد.

خوارج هم فرزند تربیت‌های نادرست و یک‌طرفه بودند، مشکلشان جامعیت نداشتن بود! این است که نحوه فکرکردن کودک در تصمیمات 20 سال بعدش مؤثر است.

بنابراین ما در تربیت دینی نیز محیط گلخانه را آماده می‌کنیم، ریشه را تغذیه می‌کنیم، محیط را آماده می‌کنیم و از گل‌ها مراقبت می‌کنیم تا شکوفا شوند و به‌صورت فعالانه خوشان رشد کنند. قرار نیست ما چیزی را ایجاد کنیم؛ بلکه قرار است پرورش دهیم. کار باغبان هم گل درست‌کردن نیست، گل پرورش دادن است. ما قرار نیست کودکان را به ربات‌های عابد تبدیل کنیم، قرار است شرایط را برای عبودیت و بندگی آنها مهیا کنیم.

در مقالات بعدی به ابعاد دین، نحوه استفاده از بسترها و بایدونبایدهای آن می‌پردازیم.

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *